- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را کفر زلف تو برآورد ز ایمان ما را
2 تا خیال قد و بالای تو در دل بگذشت خاطر آزاد شد از سرو خرامان ما را
3 ما که در عشق تو آشفته و شوریده شدیم میکند حلقهٔ زلف تو پریشان ما را
4 تا به دامان وصالت نرسد دست امید دست کوته نکند اشگ ز دامان ما را
5 در ره کعبهٔ وصل تو ز پا ننشینیم گرچه در پا شکند خار مغیلان ما را
6 ای عبید از پی دل چند توان رفت آخر کرد سودای تو بس بی سر و سامان ما را