کرد فارغ گل رویت ز گلستان از عبید زاکانی غزل 8

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را

1 کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را کفر زلف تو برآورد ز ایمان ما را

2 تا خیال قد و بالای تو در دل بگذشت خاطر آزاد شد از سرو خرامان ما را

3 ما که در عشق تو آشفته و شوریده شدیم می‌کند حلقهٔ زلف تو پریشان ما را

4 تا به دامان وصالت نرسد دست امید دست کوته نکند اشگ ز دامان ما را

5 در ره کعبهٔ وصل تو ز پا ننشینیم گرچه در پا شکند خار مغیلان ما را

6 ای عبید از پی دل چند توان رفت آخر کرد سودای تو بس بی سر و سامان ما را

عکس نوشته
کامنت
comment