کرد ازمکه عمر از عطار نیشابوری مصیبت نامه 10

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

کرد ازمکه عمر عزم سفر

1 کرد ازمکه عمر عزم سفر در سرای آبستنی بودش مگر

2 گفت الهی ای جهان روشن بتو رفتم و طفلم سپردم من بتو

3 چون عمر القصه بازآمد زراه مرده بود آبستنش از دیرگاه

4 از سر گور زن آوازی رسید کانچه بسپردی بیا کامد پدید

5 رفت امیرالمؤمنین بگشاد خاک دید آن زن نیمهٔ ریزیده پاک

6 نیم دیگر زنده بود و تازه بود طفل را زو شیر بی اندازه بود

7 در گرفته بود طفلش آن زمان ای عجب پستان مادر در هان

8 برگرفت او را عمر زانجایگاه هاتفیش آواز داد از پیشگاه

9 کانچه بسپردی بحق با تو سپرد مادرش را چون بنسپردی بمرد

10 عصمت حق گر نباشد دسترس خلق در عصمت نماند یک نفس

عکس نوشته
کامنت
comment