انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

انوری ابیوردی
انوری ابیوردی

کو آصف جم گو بیا ببین از انوری ابیوردی قصیده 150

قصیده 150 ام از 1464 قصاید

کو آصف جم گو بیا ببین

1 کو آصف جم گو بیا ببین بر تخت سلیمان راستین

2 پیشش بدل دیو و دام و دد درهم زده صفهای حور عین

3 بادی که کشیدی بساط او بر درگه اعلاش زیر زین

4 مهری که وحوش و طیور را در طاعتش آورد بر نگین

5 از بیم سپاهش سپاه خصم چون مور نهان گشته در زمین

6 پای ملخی بیش نی بقدر در همت او ملک آن و این

7 بر تخت چو عرش سبای او از عرش رسولان آفرین

8 چون صرح ممرد شراب صرف بی‌ورزش انصاف آب و طین

9 در سایه پر همای چتر طی کرده اقالیم ملک و دین

10 بی‌سابقهٔ وحی جبرئیل اسرار وجودش همه یقین

11 بی‌واسطهٔ هدهدش خبر از جنبش روم و قرار چین

12 بی‌عهدهٔ عهد پیمبری آیات کمالش همه مبین

13 وقتش نشود فوت اگرنه روز در حال کند از قفا جبین

14 چون دیو به مزدوری افکند آنرا که خلافش کند لعین

15 بر چرخ کشد پایه چون شهاب آنرا که وفاقش بود قرین

16 چون رای زند در امور ملک بحر سخنش را گهر ثمین

17 چون صف کشد اندر مصاف خصم شیر علمش را صفت عرین

18 هم در کتف دایگان رضیع هم در شکم مادران جنین

19 از بیعت او مهر بر زبان وز طاعت او داغ بر سرین

20 در جنبش جیشش نهفته فتح چون موم در اجزای انگبین

21 در دولت خصمش نهان زوال چون یاس در ایام یاسمین

22 عزمش به وفاق فلک ضمان رایش به صلاح جهان ضمین

23 گر عزم فلک خود بود وفی گر رای ملک خود بود رزین

24 سدش نشود رخنه از غرور حصنی که چو حزمش بود حصین

25 زورش نکشد طعنه از فتور حبلی که چو عهدش بود متین

26 با کوشش او شیر آسمان شیریست مزور ز پوستین

27 با بخشش او دست آفتاب دستی است معطل در آستین

28 در ملک زمینش نبوده عار باری چو ملک باشی این چنین

29 مثل ملک و ملک روزگار حوت فلک و آب پارگین

30 با شین شهی آمد از عدم زان تاجور آمد چو حرف شین

31 مذکور به فرزند تاج‌بخش آنجا به فریدون شد آبتین

32 مشهور به فرزند تاجدار اینجا به ملک شه طغان تکین

33 روزی که به مردی کنند کار وقتی که چو مردان کشند کین

34 چون زخمه گذارند شستها آید وتر چرخ در طنین

35 چون حمله پذیرند پر دلان آید کرهٔ خاک در حنین

36 وز نعل سمند و سیاه و بور چون کار درافتد بهان و هین

37 در خاره فتد عقدها چو عین در پشته فتد رخنها چو سین

38 در مغز عدو حفرها برد تا گوهر خنجر کند دفین

39 وز ابر سنان ژاله‌ها زند تا سودهٔ ناچخ کند عجین

40 دیدست به کرات بی‌شمار در معرکها چرخ تیزبین

41 با بیلک او مرگ همعنان با رایت او فتح همنشین

42 چین گره ابروی اجل در روی املها فکنده چین

43 دندان سنان آسمان خراش آغوش کمند آشتی گزین

44 از خرج عرق سرکشان نزار وز دخل ورم خستگان سمین

45 یک طایفه را نعرها بلند یک طایفه را ناله‌ها حزین

46 در قلب چنان ورطهٔ خشن در عین چنان فتنهٔ سجین

47 از جانب او جز کمان نکرد در حمله چو بی‌طاقتان انین

48 وز لشکر او جز اجل نبرد در خفیه چو بی‌آلتان کمین

49 رمحش نه عصای کلیم بود وز خوردن اعدا نشد بطین

50 عفوش نه دعای مسیح بود وز کثرت احیا نشد غمین

51 تا غصه خورد ناقص از تمام تا طعنه کشد خاین از امین

52 در غصهٔ این ملک باد رای در طعنهٔ آن خسروی تکین

53 ساعات بقای ملک شهور ایام نفاذ ملک سنین

54 در بزم شهی یسر بر یسار در رزم شهان یمن بر یمین

55 دوران جهان تابع و مطیع دارای جهان ناصر و معین

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کو آصف جم گو بیا ببین

شاعر شعر کو آصف جم گو بیا ببین چه کسی است ؟

شاعر شعر کو آصف جم گو بیا ببین انوری ابیوردی می باشد.

شعر کو آصف جم گو بیا ببین در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر کو آصف جم گو بیا ببین چیست ؟

قالب شعر کو آصف جم گو بیا ببین قصیده است

مضمون اصلی شعر کو آصف جم گو بیا ببین چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر