کوف آمد پیش چون از عطار نیشابوری منطق‌الطیر 1

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

کوف آمد پیش چون دیوانه‌ای

1 کوف آمد پیش چون دیوانه‌ای گفت من بگزیده‌ام ویرانه‌ای

2 عاجزی‌ام در خرابی زاده من در خرابی می‌روم بی‌باده من

3 گرچه معموری بسی خوش یافتم هم مخالف هم مشوش یافتم

4 هرک در جمعیتی خواهد نشست در خرابی بایدش رفتن چو مست

5 در خرابی جای می‌سازم به رنج زانک باشد در خرابی جای گنج

6 عشق گنجم در خرابی ره نمود سوی گنجم جز خرابی ره نبود

7 دور بردم از همه کس رنج خویش بوک یابم بی طلسمی گنج خویش

8 گر فرو رفتی به گنجی پای من باز رستی این دل خودرای من

9 عشق بر سیمرغ جز افسانه نیست زانک عشقش کار هر مردانه نیست

10 من نیم در عشق او مردانه‌ای عشق گنجم باید و ویرانه‌ای

11 هدهدش گفت ای ز عشق گنج مست من گرفتم کامدت گنجی به دست

12 بر سر آن گنج خود را مرده گیر عمر رفته ره به سر نابرده گیر

13 عشق گنج و عشق زر از کافریست هرک از زر بت کند او آزریست

14 زر پرستیدن بود از کافری نیستی آخر ز قوم سامری

15 هر دلی کز عشق زر گیرد خلل در قیامت صورتش گردد بدل

عکس نوشته
کامنت
comment