-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک دیده ای کو که نباشد ز جفایش نمناک
2 از لگدکوب زمین را به زمان پردازم می زنم چرخ که در چرخ درآید افلاک
3 لاله گردیدم و رعنا شدم و گل گشتم سینه ام داغ و رخم زرد و گریبان صد چاک
4 جگر شیر شود آب در آن حلقهٔ زلف چیست دل تا نشود خون به خم آن فتراک
5 تا به لطف سخن ما برسی می باید خردی تیز و دل نازک و طبع چالاک
6 ای فلک پست مبین همت انسان را باش تا کجا رقص کنان می رود این ذره به خاک
7 چون دو آیینهٔ بی زنگ بود روی به روی نظر پاک ز من از تو دل و دامن پاک
8 گرچه در عشق سعیدا همه خون است ولیک هر که سر داد در این راه از آن راه چه باک