کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را از جامی غزل 12

کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را

1 کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را سازم پر از غزل چو خراسان عراق را

2 هر شب به صورت شفق از عکس خون دل رنگین کنم کتابه این سبز طاق را

3 با بخت من زمانه کند اتفاق و نیست جز هجر دوست خاصیت این اتفاق را

4 جز برق صبح وصل ز سر منزل امید زایل نساخت ظلمت شام فراق را

5 جانم به لب رسید چو بختم به کام ریخت این زهرناک شربت مر المذاق را

6 عمرم چو بر تلافی هجران امان نداد بستم کمر تلاقی یوم التلاق را

7 جامی نمونه ایست ز ایوان قصر شاه ایزد که سر به عرش کشید این رواق را

عکس نوشته
کامنت
comment