- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
بدانکه بهترین اعمال و نیکوترین افعال بنده را زهد است و زهد دور بودن است از آنچه سخط شرع بدان پیوسته باشد و احتراز گزیر بود از وی. و ابتدا قدم در اسلام ترک زیادتهاست و حقیقت زهد ترک زیادتیها است که مانع دین است. و قال «من حُسن اسلام المَرء ترکه ما لا یعنیه.» ,
و اگر کسی خواهد که داد شریعت بدهد آن اولیتر که بهوجهی دهد که شریعت فرموده باشد. ,
و هیچ وجه نیکوتر از آن نیست که مرد به ترک دنیا و بیشی بگوید. خواجگی و جاه و حشمت و معلوم و زیادتی و طمع و نظام احوالدنیا یک سو نهد. پای طلب در دامن فراغت کشد و دست غرض از گرفتن حطام دنیا کوتاه کند. به قوت قانع شود. ,
و بداند که زهد در سه چیز باشد: در مال، و در نفس، و در صحبت خلق. ,
در مالِ زیادتی، زهد ورزیدن نشان عقل است، و در هوای نفس زاهد بودن نشانِ خشوع، و در صحبت زاهدان شدن، نشان قبض. ,
و گفتهاند زهد سه قسم است: یکی ترک حرام واین زهد عام است، و یکی ترک فضول حلال و این خاص است، و یکی ترک ما سوی اللّه و این زهد محققان است. ,
زهد را تخمی است که آن را بباید کشت و آن کوتاهی امل است که همهٔ رنجها به آدمی از درازی امل میرسد. چون امل کوتاه شد طمعَها بگسلد و رنجها از وی بیفتد. و قصور امل نه در کسب آید و نه به تکلف بدو توان رسید، الا آنکه حق‑سبحانه و تعالی‑یقینی در دلی نهد تا آن کس داند که پرورندهو روزی دهنده قدری و قوتی دارد که هیچ محتاج نیست، و هر کسی را اجلی نهاده است که چون در رسد تأخیر نپذیرد. چوناین یقین حاصل آید میخ امل منقطع شود،و در زهد بر احوال آن کس گشاده شود. ,
مشایخ را در حقایق زهد سخن بسیار است که ذکر آن کتاب را از قاعده ببرد، اما تبرک را سخنی چند جمع کنیم. ,
و لباس زهد این اوصاف است که در مقدمه یاد کردیم، تاکسی را صورت نبندد که چون پلاس در پوشد و از خلق نفور شود و ناخوش طبع گردد زاهد نگردد. وزهد به دین هیچ تعلق ندارد. ,
متصوفه را این نوع میسر شود که آنچه شرایط زهد است بجای آرند، و اسم زاهدی نپذیرد و این نیکوتر است و به طریق نزدیکتر. درفصل زهد این قدر کفایت است. ,