- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول. ,
2 گوید آن کس در این مقام فضول که تجلی نداند او ز حلول
حلول و اتحاد جز در دو ذات صورت نبندد، و در چشم شهود در همه وجود جز یک ذات مشهود نتواند بود. ,
4 العین واحدة و الحکم مختلف و ذاک سر لاهل العلمینکشف
صاحب کشف کثرت در احکام بیند نه در ذات، داند که تغیر احکام در ذات اثر نکند، چه ذات را کمالی است که قابل تغیر و تأثیر نیست، نور بالوان آبگینه منصبغ نشود، اما چنان نماید. ,
6 لالون فیالنور، لکن فیالزجاج بدا شعاعه فترا آیفیه الوان
و اگر ندانی که چه میگویم. ,
مصراع: در چشم من آی و مینگر تا بینی. ,
9 آفتابی در هزاران آبگینه تافته پس برنگ هر یکی تابی عیان انداخته
10 جمله یک نور است لیکن رنگهای مختلف اختلافی در میان این و آن انداخته