بدانکه میان صورت و آینه بهیچ از عراقی لمعات 13

بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول.

بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول. ,

2 گوید آن کس در این مقام فضول که تجلی نداند او ز حلول

حلول و اتحاد جز در دو ذات صورت نبندد، و در چشم شهود در همه وجود جز یک ذات مشهود نتواند بود. ,

4 العین واحدة و الحکم مختلف و ذاک سر لاهل العلمینکشف

صاحب کشف کثرت در احکام بیند نه در ذات، داند که تغیر احکام در ذات اثر نکند، چه ذات را کمالی است که قابل تغیر و تأثیر نیست، نور بالوان آبگینه منصبغ نشود، اما چنان نماید. ,

6 لالون فیالنور، لکن فیالزجاج بدا شعاعه فترا آیفیه الوان

و اگر ندانی که چه می‌گویم. ,

مصراع: در چشم من آی و می‌نگر تا بینی. ,

9 آفتابی در هزاران‌ آبگینه تافته پس برنگ هر یکی تابی عیان انداخته

10 جمله یک نور است لیکن رنگهای مختلف اختلافی در میان این و آن انداخته

عکس نوشته
کامنت
comment