دانسته باش ای دل کزان نامهربانت از محتشم کاشانی غزل 39

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

دانسته باش ای دل کزان نامهربانت می‌برم

1 دانسته باش ای دل کزان نامهربانت می‌برم گر باز نامش می‌بری بی‌شک زبانت می‌برم

2 با شاهد دلجوی غم دست وفا کن در کمر کامروز یا فردا از آن نازک میانت می‌برم

3 چون از چمن نخل جوان برد به زحمت باغبان با ریشهٔ پیوند جان از وی جنانت می‌برم

4 مردانه دندان سخت کن وز تیغ هجران سر مکش گر سخت جانی تا ابد زان دلستانت می‌برم

5 زان میوه ارزان بها گر نگسلی پیوند خود چون تاک ازین پس یک به یک رگهای جانت می‌برم

6 گر از ره بی‌غیرتی دیگر به آن کو می‌روی از اره غیرت روان پای روانت می‌برم

7 شرح غم من محتشم زین پیش می‌گفتی به او گر باز می‌گوئی زبان زین ترجمانت می‌برم

عکس نوشته
کامنت
comment