-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاها تو خود غریبی و آشفته ات غریب رحمی که بر غریب بود مهربان غریب
2 میکشد عاقبتم درد غم عشق حبیب بود آیا که کند چاره این درد طبیب
3 همه یاران سفری گشته و من مانده بجا خرم آن روز که گوئی سفری گشت رقیب
4 تا تو ای روح روان پای نهادی برکاب روح من گرد صفت رفت بدنبال رکیب
5 منم آن مرغ که غربت بودم صحن چمن زآشیان مرغی اگر دور شود هست غریب
6 دام تزویر بود سبحه و زنار دلا خویشتن را تو باین دام بیا و مفریب
7 ناشکیب است بلی عاشق صادق از دوست عاشق آن نیست که در دل بودش صبر و شکیب
8 عجب آن نیست که از غیر خطا رفت بدوست گر خطائی زود از دوست بتو هست عجب
9 نه مسلمان بمن آشفته وفا کرد نه گبر ببرم رشته سبحه شکنم عود و صلیب
10 دادخواهی بعلی کن زخطای اغیار که بود دست خداوند و رقیب است و حبیب