- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاهان جهان شاهی و شاه جهانیا در چشم جور و عدل پدید و نهانیا
2 بایسته تر به خسروی اندر ز دیده ای شایسته تر به مملکت اندر زجانیا
3 عقل و روان به لطف نیابد همی تو را گویی که عقل دیگر و دیگر روانیا
4 روشن به توست سنت و آیین خسروی تازه به توست رسم و ره پهلوانیا
5 گر مذهب تناسخ اثبات گرددی من گویمی تو بی شک نوشیروانیا
6 گویم مگر که صورت عقلی عیان شده چون بنگرم به عقل و حقیقت همانیا
7 گویی صفات ایزدی اندر صفات توست کایدون فزون ز وهم و برون از گمانیا
8 برنده نیازی گویی که دولتی دارنده زمینی گویی زمانیا
9 با هر کسی چو با تن مهجور وصلتی در هر دلی چو در دل مجرم امانیا
10 شاها نظام یابد هندوستان کنون زان خنجر زدوده هندوستانیا
11 صاحبقران تو باشی و اینک خدایگان دادت به دست خاتم صاحبقرانیا
12 تا مملکت بماند تو جاودان بمان اندر میان مملکت جاودانیا