- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افروخت تا ز باده عذار سمن برم حسنش می دو آتشه ریزد به ساغرم
2 چشمم ز فیض آتش دل گشت گریه خیز دریا به جوش آمده از تاب گوهرم
3 از دستبرد جرأت من غافل است خصم دندان فشرده بر دم خنجر چو جوهرم
4 بس عقدهٔ محال گشودم ز جستجو در موج خیز آب گهر تا شناورم
5 جویا قدم برون ننهم از ره رضا در موج خیز بحر حوادث چو لنگرم