کیم من که وصلت تمنا کنم از جامی غزل 240

کیم من که وصلت تمنا کنم

1 کیم من که وصلت تمنا کنم بدین دیده رویت تماشا کنم

2 همین بس که از خود گرفته کنار میان سگان درت جا کنم

3 عمامه مرا درد سر می دهد به هر حیله آن را ز سر واکنم

4 ز فرق خودش بهر دردی کشان فرود آرم و دردپالا کنم

5 نهم سبحه ز انگشت و خرقه ز پشت به آن هرچه باید مهیا کنم

6 به سبحه خرم دانه ای چند نقل کهن خرقه را رهن صهبا کنم

7 چو جامی پی یار یکتای خویش دل خود ز هر چیز یکتا کنم

عکس نوشته
کامنت
comment