-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشته عشق بوعلی دقاق آن در آیین عشقبازی طاق
2 روزی این درد از دلش زد سر به مناجات گفت در منبر
3 کای خداوند آسمان و زمین نه مکان از تو خالی و نه مکین
4 جلوه گر در بلند و پست تویی قصه کوتاه هر چه هست تویی
5 از تو با خلق لافها زده ام در چندین گزافها زده ام
6 روز محشر که سازیم زنده مکن از روی خلق شرمنده
7 گر ندانی سزای خویشتنم کسوت صوفیان مکن ز تنم
8 که اگر مؤمنم و گر گبرم نیست از زی صوفیان صبرم
9 در کفم رکوه و عصایی نه در بوادی دوزخم سر ده
10 تا به هر وادیی که روی آرم نوحه جانگداز بردارم
11 بر خود از درهای گوناگون ریزم از دیده آب و از دل خون
12 چون نباشد به قربتم فرمان پرورم جان به نوحه حرمان