- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مردم که من به ناز نو خو کرده ام نه ناز و تنعم
2 چو از دردت به در کعبه رفتم و بنشستم کبوتری ز حرم بانگ برکشید که قم قم
3 مرا که می رسد از غیب صد لطیفه شیرین چو می رسم به دهان تو می شود سخنم گم
4 بیار جام خمار اشکنی به جان تو ساقی که سرگرانم و سوگمد میخورم برخم
5 به پای بوس تو زآن دم که یافتیم بشارت لب امید فراهم نمی شود ز تبسم
6 در آب دیده فرو رفته ام چو مردم آبی نکرد دیده من بر من غریب ترحم
7 شنیدم که تو گفتی بد است حال فلانی ترا که گفت که بگشا زبان به غیبت مردم