کشد گر هر دمم صدبار افزون از مشتاق اصفهانی غزل 248

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

کشد گر هر دمم صدبار افزون کن خدای من

1 کشد گر هر دمم صدبار افزون کن خدای من بمن جور و جفای او باو مهر و وفای من

2 براه عشق گوید پیرو من از قفای من که سرگردان‌تر است از من درین ره رهنمای من

3 ببزمت غیر و من در کنج غم یگره چه خواهد شد که من باشم بجای او و او باشد بجای من

4 من و دل کشته تیغ جفایت گوشه چشمی که آن باشد بهای خون او این خوبهای من

5 چسان از قید عشق او رهم کاین رشته را باشد سری در دست صیاد و سری دیگر بپای من

6 ز کارم عقده هجران بیا بگشا که نتواند گشاید مشکل من جز تو کس مشکل‌گشای من

7 بمن یار و منش نشناسم از حیرت چه حالست این که من بیگانه او باشم و او آشنای من

8 ز نخل آرزو اکنون نیم بی‌بهره کی بودی نوا زین گلبن بی‌برگ مرغ بینوای من

9 نیم شایسته تا خواهم وصالت از خدا ورنه ز کف ناجسته آید بر نشان تیر دعای من

10 همان به کز فغان مشتاق لب بندم درین وادی که هرگز نشنود محمل‌نشین بانگ‌درای من

عکس نوشته
کامنت
comment