خرم دل آنها که به میخانه نشستند از جامی غزل 281

خرم دل آنها که به میخانه نشستند

1 خرم دل آنها که به میخانه نشستند وز وسوسه خانقه و مدرسه رستند

2 چون پرده ما جامه تقوی بدریدند چون توبه ما خامه فتوی بشکستند

3 غم یار و بلا مونس و اندوه ندیم است ای دل تو کجایی که حریفان همه هستند

4 بر بتکده بگذر گره زلف گشاده تا روی تو بینند و دگر بت نپرستند

5 مستان چه عجب گر به زمین جرعه فشانند خون دل ما جرعه و چشمان تو مستند

6 پیش تو چه گویم سخن سدره و طوبی بخرام که با قد بلندت همه پستند

7 جامی حرم کعبه مقام همه کس نیست این بس که در دیر به روی تو نبستند

عکس نوشته
کامنت
comment