فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

دامن خمیه سفر از در دوست از فروغی بسطامی غزل 369

غزل 369 ام از 549 غزلیات

دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم

1 دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم خون جگر بدیده‌ام پارهٔ دل به دامنم

2 هیچ کس از معاشران هم سفرم نمی‌شود ترسم از این مسافرت جان به در آید از تنم

3 هر قدمی که می‌روم پای به سنگ می‌خورد هر نفسی که می‌کشم شعله به دشت می‌زنم

4 غیر الم در این قدم هیچ نشد مشخصم غیر خطر در این سفر هیچ نشد معینم

5 روز وداع من کسی تنگ دلی نمی‌کند بس که به دوستی او با همه شهر دشمنم

6 من که ز آستان او جای دگر نرفته‌ام رو به کدام در کنم، بار کجا بیفکنم

7 از سر من هوای او هیچ به در نمی‌رود گر ز در سرای او بخت کشد به گلشنم

8 خوشهٔ اشتیاق من سنگ فراق بشکند عهد که بسته‌ام به او یک سر موی نشکنم

9 قمری باغ او منم تا بشناسیم ببین داغ جفا به سینه‌ام، طوق وفا به گردنم

10 مرغ هوا گرفته‌ام از سر سدره رفته‌ام تا به کدام شاخه‌ای باز شود نشیمنم

11 از سر کوی آشنا برده فلک به غربتم همت شه مگر کشد باز به سوی مسکنم

12 گوهر تاج خسروی، ناصردین شه قوی آن که ز خاک مقدمش صاحب چشم روشنم

13 در همه جا فروغیا رفت فروغ شعر من چشم و چراغ شاعران در همه مجلسی منم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم

شاعر شعر دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم چه کسی است ؟

شاعر شعر دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم فروغی بسطامی می باشد.

شعر دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم چیست ؟

قالب شعر دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم غزل است

مضمون اصلی شعر دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر