- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خسروا بنده را اجازت ده تا بگویم حکایت دل ریش
2 مدتی شد که در ره اخلاص کرده ام بندگیت از کم و بیش
3 جان ز بهر تو میکنم قربان ور نباشد چنین ندارم کیش
4 حال اخلاص بنده را مخدوم میشناسد برای دور اندیش
5 این زمان کآسمان ز بد مهری میچشاند بجای نوشم نیش
6 فاقه تا جان من کند قربان تیر محنت همی کشد از کیش
7 روز آنست کآفتاب کرم سایه ئی افکند برین درویش
8 مال کز دیگری حواله بدوست چه شود گر دهد به بنده خویش