- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خسروا گوهر ثنای ترا جز به الماس عقل نتوان سفت
2 دی چو خورشید در حجاب غروب روی از شرم رای تو بنهفت
3 بیتی از گفته باز میگفتم رای عالی بر امتحان آشفت
4 گردی ار عقل داشت صحن دماغ جان به جاروب هیبت تو برفت
5 نطقم اندر حجاب شرم بماند خرم اندر خلاف عجز بخفت
6 حیرتم بر بدیهه خار نهاد تا به باغ بدیهه گل نشکفت
7 عذر مستی مگیر و بیخردی آشکارست این سخن نه نهفت
8 خود تو انصاف من بده چو منی چون تویی را ثنا تواند گفت؟
9 عقل الحق از آن شریفترست که شود با دماغ مستان جفت