ای شه صف‌شکنان خسرو از امیرعلیشیر نوایی غزل 248

1 ای شه صف‌شکنان خسرو ناوک‌فکنان صد شکست از صف مژگان تو بر صف‌شکنان

2 تلخ‌کام از شکر لعل لبت نوش‌لبان زهرخند از لب شیرین تو شیرین‌دهنان

3 از قدت پست شده سایه شمشادقدان وز تنت لرزه چو سیماب به سیمین‌بدنان

4 خط سودای تو بر جبهه‌کشان سبزخطان سنگ بیداد تو بر سینه‌زنان جورفنان

5 لب نهان کن ز رقیبان که نهان اولی‌تر خاتم ملک سلیمان ز بر اهرمنان

6 بنده پیر مغانم که گه اهل نشاط هست دُردی‌کش جام کرمش برهمنان

7 دوش از حالت پروانه سؤالی کردم کز چه بر آتش سوزنده روی چرخ‌زنان؟

8 جام می گریه‌کنان گفت که دانی چه شود جلوه‌گر در نظرت شعله جان‌سوز چنان؟

9 فانیا لاله‌صفت غرقه به خون رو که بسی است هر طرف چون تو در این بادیه خونین‌کفنان