1 ای ماه رکاب خسرو گردون رخش وی ملکستان سکندر گیتیبخش
2 در ملک خدای ملک چون بلخ تو نیست برگرد و به بنده بخش ویرانهٔ وخش
1 بیمهر جمال تو دلی نیست بیمهر هوای تو گلی نیست
2 بگذشت زمانه وز تو کس را جز عمر گذشته حاصلی نیست
1 ای کرده خجل بتان چین را بازار شکسته حور عین را
2 بنشانده پیاده ماه گردون برخاسته فتنهٔ زمین را
1 چون نیستی آنچنان که میباید تن در دادم چنانکه میآید
2 گفتی که از این بتر کنم خواهی الحق نه که هیچ درنمیباید