خسرو کشور سخن از هاتف اصفهانی دیوان اشعار 26

هاتف اصفهانی

آثار هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

خسرو کشور سخن مشتاق

1 خسرو کشور سخن مشتاق صاحب رای پیر و طبع جوان

2 قطب سادات آن که می‌بخشید قالب لفظ را ز معنی جان

3 آن که از بحر طبع گوهرزای چون شدی در شاهوار افشان

4 از لالی نظم او گشتی منفعل گوهر و خجل عمان

5 آن که اشعار او که در هر یک آشکار است رازهای نهان

6 عاشقان راست چارهٔ غم عشق عارفان راست مایهٔ عرفان

7 آنکه پیوسته از حجاب خفا بردی از خامه مداد بیان

8 نوعروسان بکر معنی را موکشان سوی جلوه‌گاه عیان

9 طوطی بذله گوی گلشن دهر بلبل خوش نوای باغ جهان

10 چون درین تنگ آشیانه ندید جای پرواز و عرصهٔ طیران

11 طایر روح لامکن سیرش کرد آهنگ روضهٔ رضوان

12 حیف و صدحیف از آن یگانهٔ دهر حیف و صدحیف از آن وحید زمان

13 که سرا بوستان عمرش را موسم دی رسید و فصل خزان

14 از نوای حیات چون لب بست آن خوش آهنگ مرغ خوش الحان

15 شد تذروش به باغ نوحه سرا عندلیبش به باغ مرثیه خوان

16 رفت و در ماتم و مصیبت او از زمین شد بلند تا کیوان

17 از دل شیخ و شاب ناله و آه از لب مرد و زن خروش و فغان

18 چون سوی باغ خلد کرد آهنگ هاتف از خامهٔ شکسته زبان

19 بهر تاریخ زد رقم (دایم جام مشتاق باد صحن جنان)

عکس نوشته
کامنت
comment