خسروی را که بود فرزندان از جامی هفت اورنگ 172

خسروی را که بود فرزندان

1 خسروی را که بود فرزندان وقت رفتن رسید ازین زندان

2 هر یکی را به حیله کاری و فن داد تیری که زور کن بشکن

3 یک به یک را چو قوت تن بود زور کردن همان شکستن بود

4 تیرها دسته کرد دیگر بار نه فزون و نه کم ازان به شمار

5 نتوانست کس که زور زند دسته تیر را به هم شکند

6 گفت باشید اگر به هم هم پشت بشکند زود پشت خصم درشت

7 ور بدارید از آنچه گفتم دست زودتان اوفتد ز خصم شکست

8 یک یک انگشت اگر دهی به کسی که بود زور او کم از تو بسی

9 تابد انگشت تو چنان به شتاب که در آن تافتن رود ز تو تاب

10 ور به هر پنج تا بیش پنجه دستش از تافتن کنی رنجه

11 جمع را هست قوت معتاد که نباشد میسر از آحاد

عکس نوشته
کامنت
comment