شد بساط خرمی طی در جهان از جامی دیوان اشعار 14

شد بساط خرمی طی در جهان زین واقعه

1 شد بساط خرمی طی در جهان زین واقعه زیر و بالا شد زمین و آسمان زین واقعه

2 نیست شبها بر کنار آسمان رنگ شفق خون همی آید ز چشم روشنان زین واقعه

3 بود پنهان فتنه پیدا ایمنی دردا که شد آن نهان پیدا و این پیدا نهان زین واقعه

4 داده بود او گرگ را خوی شبانان دور نیست گر کند اندیشه گرگی شبان زین واقعه

5 ذوق ارباب یقین بر حال خود باقی نماند هرگز این حالم نبود اندر گمان زین واقعه

6 فتنه آخر زمان را خلق گفتندی عظیم شد محقر فتنه آخر زمان زین واقعه

7 من که لالم کی توانم شرح این دادن تمام لال می گردد فصیحان را زبان زین واقعه

8 این مصیبت نیست خاص ماوراء النهریان تیره شد هر شهر ازین ناخوش خبر بر شهریان

عکس نوشته
کامنت
comment