خرم آن روز کزین محنت و از هلالی جغتایی غزل 278

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

خرم آن روز کزین محنت و غم باز رهم

1 خرم آن روز کزین محنت و غم باز رهم بمراد دل ازین درد و الم باز رهم

2 رفت مجنون و ازین داغ جگر سوز برست می روم تا من دلسوخته هم باز رهم

3 نیست امکان خلاصی ز تو در ملک وجود مگر از قید تو در کوی عدم باز رهم

4 از تو بر من ستم و جور خلاف کرمست کرمی کن، که ازین جور و ستم باز رهم

5 جان ز غم سوخت، هلالی، قدح باده کجاست؟ تا ازین سوز درون یک دو سه دم باز رهم

عکس نوشته
کامنت
comment