ای خرم از هوای رخت نوبهار عشق از جامی غزل 530

ای خرم از هوای رخت نوبهار عشق

1 ای خرم از هوای رخت نوبهار عشق در هر دلی ز تازه گلت خار خار عشق

2 هر چند سرخوشی ز می حسن یاد کن ما را که جان رسید به لب در خمار عشق

3 محمل همین به سینه ویران ما گشاد هر کاروان غم که رسید از دیار عشق

4 فرقی میان عارف و عابد نهاده اند این خوش به عشق کار بود وان به کار عشق

5 گر کوهکن ز پای درآمد چه جای طعن والله که کوه پست شود زیر بار عشق

6 هرگه خدنگ غمزه گشایی ز شست ناز باشد همای سدره فروتر شکار عشق

7 جامی مدار رنجه دل از فکر عاقبت حالی به نقد خوش گذران روزگار عشق

عکس نوشته
کامنت
comment