- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خرم آنکس که بقعه ئی دارد و او نه مأمور و نه امیر کسان
2 کنج عزلت گرفته از عالم گشته فارغ ز دار و گیر کسان
3 ز آتش آرزو نتافته دل چون تنور از پی فطیر کسان
4 گشته راضی بحکم کن فیکون رسته از زحمت و ز خیر کسان
5 داند آزاده ئی که یکچندی بوده باشد بعنف اسیر کسان
6 که فراز کلوخپاره خویش بهتر از مسند و سریر کسان
7 پشته خار خار پشتک را نرمتر آید از حریر کسان
8 رو قناعت گزین که نتوان پخت قرص امبد از خمیر کسان
9 پایمزد تو در زمانه بسست آنکه او هست دستگیر کسان