خواجه چرا نشسته خیز که رفت از کمال خجندی غزل 840

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان

1 خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان بار به بند و شو توهم در پی کاروان روان

2 نصر آمل چه میکنی روضه دلگشا بین کلیة قر خوشتر از شاه نشین خسروان

3 ریخت بهار زندگی برگ خود و تو بیخیر بر سر گل چو نرگسی مست شراب ارغوان

4 نفسی که کوه برکند مرد خدا بیفکند پنجه شیر بشکند زور هزار پهلوان

5 روزه گرفته پارسا ورد چه خواند و دعا گرسنه سه روزه را بر سر خوان بگره بخوان

6 پیر حریص باشد و هست ز حرص پیریست اینکه به جنت آئی و باز شوی ز سر جوان

7 چیست کمال جنت عدن که نگذره از آن از همه میتوان گذشت از در او نمیتوان

عکس نوشته
کامنت
comment