1 خواجه آورد بهر سفره ما پشت آن یک دو گوسفند که کشت
2 لیکن از دست نخوت جودش نشد آلوده ام به آن انگشت
3 هست ازان با خودش تصور آن که به حاتم همی رسد به دو پشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 به که اکنون اعتراف آرم به عجز نعره اقرار بردارم به عجز
2 پیش ارباب ذکا اینست دین سر لا احصی ثنا اینست این
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **