خلیلی لاحت لنا دور سلمی از جامی غزل 3

خلیلی لاحت لنا دور سلمی

1 خلیلی لاحت لنا دور سلمی نشان های سلمی شد از دور پیدا

2 کهن ناشده داغ او گشت تازه قفا نبک من ذکر من لیس ینسی

3 ازین ربع و اطلال هر جا گیاهی که بینیم گویا زبانی ست گویا

4 جز افسون سلمی و افسانه او نخوانند بر ما نگویند با ما

5 خدا را رو ای باد و از من بنه رخ به خاک رهش مرة بعد اخری

6 به عرضش رسان کای درین دیر کرده لب لعلت احیای رسم مسیحا

7 حیات ابد می کند بنده جامی ز لعل تو دریوزه و الامر اعلی

عکس نوشته
کامنت
comment