1 کیوان چو قران به برج خاکی افگند زاحداث، زمانه را به پاکی افگند
2 اجلال تو را ضوء سِماکی افگند اعدای تو را سوی مغاکی افگند
1 نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن ز سر باد و خیرهسری را
2 بری دان از افعال چرخ برین را نشاید ز دانا نکوهش بری را
1 از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
2 هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
1 خرد چون به جان و تنم بنگریست از این هر دو بیچاره بر جان گریست
2 مرا گفت کاینجا غریب است جانت بدو کن عنایت که تنت ایدری است