1 کیوان چو قران به برج خاکی افگند زاحداث، زمانه را به پاکی افگند
2 اجلال تو را ضوء سِماکی افگند اعدای تو را سوی مغاکی افگند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گویمت چگونه شود زنده کو هلاک شود: آب باز آب شود خاک باز خاک شود
2 جانش زی فراز شود تنش زی مغاک شود تن سوی پلید شود پاک باز پاک شود
1 باز جهان تیز پر و خلق شکار است باز جهان را جز از شکار چه کار است؟
2 نیست جهان خوار سوی ما، ز چه معنی خوردن ما سوی باز او خوش و خوار است؟
1 ای حجت بسیار سخن، دفتر پیش آر وز نوک قلم در سخنهات فروبار
2 هر چند که بسیار و دراز است سخنهات چون خوب و خوش است آن نه دراز است نه بسیار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به