1 کیوان چو قران به برج خاکی افگند زاحداث، زمانه را به پاکی افگند
2 اجلال تو را ضوء سِماکی افگند اعدای تو را سوی مغاکی افگند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند
2 هر کسی کهش خار نادانی به دل در خست نیش گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند
1 آمد بهار و نوبت صحرا شد وین سال خورده گیتی برنا شد
2 آب چو نیل برکهش میگون شد صحرای سیمگونش خضرا شد
1 نیز نگیرد جهان شکار مرا نیست دگر با غمانش کار مرا
2 دیدمش و دید مر مرا و بسی خوردم خرماش و خست خار مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **