کرشمه دست در آغوش نوشخند از عرفی شیرازی غزل 231

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

کرشمه دست در آغوش نوشخند تو باد

1 کرشمه دست در آغوش نوشخند تو باد غبار فتنه سراسیمهٔ سمند تو باد

2 دمی که آتش حسن تو شعله خیز شود هزار مردمک دیده ام سپند توباد

3 سری که حلقهٔ فتراک دست می افتد مروت است که گویند اسیر بند تو باد

4 به مدعی چه دعاهای بد نکردم، لیک دلم نداد که گویند اسیر بند تو باد

عکس نوشته
کامنت
comment