- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرشمه دست در آغوش نوشخند تو باد غبار فتنه سراسیمهٔ سمند تو باد
2 دمی که آتش حسن تو شعله خیز شود هزار مردمک دیده ام سپند توباد
3 سری که حلقهٔ فتراک دست می افتد مروت است که گویند اسیر بند تو باد
4 به مدعی چه دعاهای بد نکردم، لیک دلم نداد که گویند اسیر بند تو باد