1 کرا عقل باشد زبر دست شهوت چرا زیردستی کند هیچ زن را
2 عیال زن خویش باشد هرآنکس که فرمان بر زن کند خویشتن را
3 ولیکن کسی را که زن شوی باشد کجا درگذارد به گوش این سخن را
1 بیعشق توام به سر نخواهد شد با خوی تو خوی در نخواهد شد
2 آوخ که به جز خبر نماند از من وز حال منت خبر نخواهد شد
1 آرزوی روی تو جانم ببرد کافریهای تو ایمانم ببرد
2 از جهان ایمان و جانی داشتم عشق تو هم این و هم آنم ببرد
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار