- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کنا شئون ذاتک فی وحدة البطون صرنا سواک حیث تقلبت فی الشئون
2 یک جلوه کرد حسن تو بیرون فکند عکس هر نقش دلربا که نهان بود در درون
3 ما را ز ذات و فعل و صفت هیچ بهره نیست جز آنکه تو به صورت ما آمدی برون
4 ساقی بیا و باده بی چند و چون بیار از بزمگاه عشق مبرا ز چند و چون
5 بازم رهان ز خویش که در کارگاه عشق کاری نکرد مصلحت عقل ذوفنون
6 مطرب بساز پرده که عشق آشکار کرد رازی که زیر پرده نهان بود تاکنون
7 جامی نشان ز منزل مقصود می دهد ای سالکان راه طلب این تذهبون