کنا شئون ذاتک فی وحدة البطون از جامی غزل 732

کنا شئون ذاتک فی وحدة البطون

1 کنا شئون ذاتک فی وحدة البطون صرنا سواک حیث تقلبت فی الشئون

2 یک جلوه کرد حسن تو بیرون فکند عکس هر نقش دلربا که نهان بود در درون

3 ما را ز ذات و فعل و صفت هیچ بهره نیست جز آنکه تو به صورت ما آمدی برون

4 ساقی بیا و باده بی چند و چون بیار از بزمگاه عشق مبرا ز چند و چون

5 بازم رهان ز خویش که در کارگاه عشق کاری نکرد مصلحت عقل ذوفنون

6 مطرب بساز پرده که عشق آشکار کرد رازی که زیر پرده نهان بود تاکنون

7 جامی نشان ز منزل مقصود می دهد ای سالکان راه طلب این تذهبون

عکس نوشته
کامنت
comment