-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کوثر و حور ز گلزار جنان ما را بس باده و مغبچه از دیر مغان ما را بس
2 طوبی نسیه ترا زاهد خودبین که به نقد سایه رفعت آن سرو روان ما را بس
3 عالم از اهل عنان گیرد و از کهنه و نو باده کهنه و آن تازه جوان ما را بس
4 چند گویی که ز افلاک به جان آفتهاست غمزه شوخ مهی آفت جان ما را بس
5 ما کجا وصل کجا اینکه دل و جان باشد به غم هجر تو خرسند همان ما را بس
6 آتش عشق تو چون ز اهل محبت جویند بر جگر داغ وفای تو نشان ما را بس
7 چه غم آلودگی می چو درآید در موج؟ بهر غفران تو یک قطره ازان ما را بس
8 ای صبا هر یکی از اهل وفا را یاریست یاری و مهر فلانی به جهان ما را بس
9 فانی از خلق بریدن سبب خوشحالیست باش خوشحال که این سیرت و سان ما را بس