- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشم آهی ز دل کامشب برد از دیده خوابش را گذارد نعل بر آتش، سمند پرشتابش را
2 دلی در دست بی پروا نگار غافلی دارم که در آتش ز خاطر می برد مستی، کبابش را
3 گران جان تر ز شبنم نیست، جسم ناتوان من اگر می بود با من روی گرمی آفتابش را
4 به خاک راهش از نقش قدم افتاده تر بودم چنان برداشت از خاکم که بوسیدم رکابش را
5 حزین جان داد و نشنید آیتی از لعل خاموشت نپرسیدی چرا دیر آشنا، حال خرابش را؟