1 ای کریم جهان، خبر داری؟ که شدم ز انتظار تو بیمار
2 منفعل شد مزاج طبعم از آنک شربت صبر می خورد بسیار
3 بس که می گردد از قرار هجو رود گانی خاطرم افکار
4 ترسم از من رها شود حاشا در هجای تو بیتکی سه چهار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گل زرشک تو پیرهن بدرد روی تو پرده بر سمن بدرد
2 چون زند غمزۀ تو دست به تیغ زهرۀ مهر تیغ زن بدرد
1 خیز در ده شراب گلگون را شادی اندرون و بیرون را
2 آن چنان مست کن ز باده مرا که ندانم ز کوه هامون را
1 ای دل ترا گر آرزوی بیغمی کند آن کن تو نیز موسم گل کاد می کند
2 دانی که آدمی چه کند وقت نو بهار؟ می خوارگی و عاشقی و خرّمی کند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به