1 کربم و باذل ابری برآمد از بر کوه بغارتیده همه بار خانهٔ عمان
2 صلای داد و جبین برگشاد و کرد نثار بهدشت گوهر سیراب و بر افق مرجان
1 یک مرغ سر به زیر پر اندر کشیده است مرغی دگر نوا به فلک برکشیده است
2 یک مرغ سر به دشنهٔ جلاد داده است یک مرغ از آشیانه خود سرکشیده است
1 کند از جا عاقبت سیلاب چشم تر مرا همتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا
2 آتشی سوزندهام، وین گیتی آتشپرست هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا
1 ای آفتاب گردون تاری شو و متاب کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
2 آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب