- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی قدحی در ده از باده انگورت مگذار بدرد سر میخوراه و مخمورت
2 ای بلبل خوش الحان برخیز و نوا سرکن کز پرده برون آمد آن نوگل مستورت
3 عذری بطلب از شیخ وزتوبه بکن توبه کز عفو کریمانه حق داشته معذورت
4 در طارم مینائی در کاخ مسیحائی مطرب بفکن غوغا از ناله طنبورت
5 گو از ستم خسرو بر سر رودش تیشه فرهاد کجا از سر شیرین بنهد شورت
6 فسق من و زهد تو در پرده پندار است زاهد عمل مجهول دارد زچه مغرورت
7 دشمن شود ار عالم ما و در میخانه خواند از سگ خویشت دوست عار است زمغفورت
8 ساقی چ زدر آمد با ساغر پر از می مه تابد و هم خورشید اندر شب دیجورت
9 بر کوری دشمن هی ساقی بقدح می کن هان عید رسید از پی کو ساغر بلورت
10 عیدی همه شاید خیز جانبخش و فرح انگیز گو شیخ که باطل شد آن آیت مسحورت
11 شد غاصب حق حق امشب بدرک ملحق مطرب بنواز از نو چنگ و نی و طنبورت
12 می نشئه مسروریست و زمد عیان دوریست آشفته تمتع گیرهان از می و منظورت
13 می عشق و علی ساقی باقی همه الحاقی منظور چو شد حیدر هم نار شود نورت