1 قاضی ز دست خواجه عطا امروز هر جا که می رسد کلکی دارد
2 گر غم نخورد بهر پدر امروز این غم کسی خورد که یکی دارد
1 من به راه مکه آن دیدم ز فخر روزگار کز پیمبر دید در راه مدینه یار غار
2 هم یکی از معجزات ظاهر پیغمبر است این کرامتهای گوناگون فخر روزگار
1 ای شاه دور چتر تو چرخ دگر شده است دولت عروس ملک ترا جلوه گر شده است
2 از حلقه جای شیر سوار ستارگان هم نام تو که شحنه چرخ است بر شده است
1 این چه نقش است که از مشک سیاه آوردی وین چه نقص است که در گوشه ماه آوردی
2 عهد همچون گل تر سال به سال افکندی باز همچون مه نو ماه به ماه آوردی