- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای داور زمین و زمان کز شکوه و فر اندر جهان ندیده نظیرت نظر هنوز
2 الا بر آستان جلال تو آسمان پیش کسی نبسته به خدمت کمر هنوز
3 در مدح اهل فارس سرودم قصیدهای کز رشک اوست شخص خرد خون جگر هنوز
4 هم اندر آن قصیده ستودم ترا چنانک از غیرتست دست حسودان به سر هنوز
5 داند خدای من که نپرورده باکمال مانند او هزار صدف یک گهر هنوز
6 وآن دوحهٔ ثنا که برو باد آفرین ناورده غیر رنج و عنا برگ و بر هنوز
7 کردم سؤال خانه و الحق ندیدهام از این سؤال غیر مذلت اثر هنوز
8 کردی حوالتم به امیری که مام دهر آزادهای نزاده چو او یک پسر هنوز
9 لیکن دو هفته بیش کنون کز تغافلش چون بدسگال جاه توام دربدر هنوز
10 باری گواه باش که جز حرف مدح او نگذشته بر زبانم حرفی دگر هنوز