1 جان را دگر اقبال ز در باز آمد دل را دگر آبی به جگر باز آمد
2 حاسد چو مرا بدید اکنون گوید کان «اوحد» شوریده دگر باز آمد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 من گرچه سزای راه درگاه نیم جز بر در سایهٔ هوالله نیم
2 چون من توام و تو من، توام راه نمای تو آگهی از من و من آگاه نیم
1 با قوّت پیل مور می باید بود با ملک دو کون عور می باید بود
2 این طرفه تر است حال هر بی ادبی می باید دید و کور می باید بود
1 حُسنی که گواه صنع معبود بود چون حسن بتم زلطف موجود بود
2 رو بر در او ایاز می باش مُدام تا عاقبت کار تو محمود بود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به