-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حالت جان مرا پیر مغان میداند آنکه پیوسته ز پیدا و نهان میداند
2 همت پیر مغان را چه توان گفت؟ که او قیمت راهبر و راهروان میداند
3 به همه حال اگر نیک و اگر بد باشم راز من از همه رو جان جهان میداند
4 گر چه خفتیم و نرفتیم طریقی برشاد یار ما قصه برخیز و بران میداند
5 ما اگر بیخبرانیم درین ره اما او ز احوال دل بیخبران میداند
6 چند گویی که: چسانی و چه حالست ترا؟ حال من گر تو ندانی، همهدان میداند
7 هر چه گفتیم و شنیدیم، یقینست آن یار همه را سربهسر از نور عیان میداند
8 عمر بگذشت به بیحاصلی و بیخبری دوست خود شدت عمر گذران میداند
9 بر سر کوی تو ساکن شود و جان بازد قاسمی مصلحت وقت در آن میداند