آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی
آشفتهٔ شیرازی

کالای جان نه چیزیست از آشفتهٔ شیرازی غزل 330

غزل 330 ام از 1259 غزلیات

کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد

1 کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد یا دل که هر دم او را بر دلبری توان داد

2 حق جوی همچو حلال تا سر بدار بازی ورنه بپای هر خس کی خود سری توان داد

3 خود در طلب میازار یوسف بجو ببازار کاندر بهای حسنش مشت زری توان داد

4 ما بسملیم از عشق کو یار سیم ساعد کز شوق خنجر او خود خنجری توان داد

5 خاریم ما در این باغ چون عشق تربیت کرد از آبیاری او لابد بری توان داد

6 ساقی تو صاف داری خامند اینحریفان خیز و بجو حریفی کش ساغری توان داد

7 مرغ دلم بدامت جانا چو خانه زاد است او را زنوک پیکان بال وپری توان داد

8 ویران سرای دلرا دادی بخیل غمزه ملکی بود گر آباد بر لشکری توان داد

9 دادی بترک چشمت از چه حکومت دل کی کشور مسلمان بر کافری توان داد

10 جز مصطفی و آلش کس در جهان ندیدم کاندر نثار مدحش شعرتری توان داد

11 آشفته مدح خوان شد یارب به حیدر و آل از هشت باب خلدت او را دری توان داد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد

شاعر شعر کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد چه کسی است ؟

شاعر شعر کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد آشفتهٔ شیرازی می باشد.

شعر کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد چیست ؟

قالب شعر کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد غزل است

مضمون اصلی شعر کالای جان نه چیزیست کش سرسری توان داد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.