- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آهنینجانی مرا کز غصه تابی میدهد آهن از آتش چو بیرون کرد آبی میدهد
2 همچنین جانهای تشنه چون ز آتش مپرهند هر یکی را دور از کوثر شرابی میدهد
3 آنکه داغش مینهم بر سینه خود نیز حیف رحمتی باشد گرم به هم عذابی میدهد
4 گرچه میشده در دارالشفاء هر من طبیب حلقهای چون میزنم بر در جوابی میدهد
5 دست اگر ندهد که گیرد کس عنان آن سوار بوسه افتان و خیزان بر در جوابی میدهد
6 شب که گرید چشم ما فردا طمع دارد وصال هرکه آبی میدهد بهر ثوابی میدهد
7 دیگر از شادی چه جای خواب در چشم کمال گر شبی بختش بر آن در جای خوابی میدهد