- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان رفت و سوزد از تو دل ناتوان هنوز شد خاک دیدهٔ مژه ام خون فشان هنوز
2 ای عالم فراغ، مروت، که هست زان جان های زخم خورده ز پی دوان هنوز
3 خاکم به باد رفت سراسیمه هر طرف می جوید از دلم غم عشقت نشان هنوز
4 از تیرِ کاری تو به خون می تپد دلم افکنده غمزهٔ تو به بازو کمان هنوز
5 تابوت من روان شد و بهر وداع او جان گریه ناک مانده از آن آستان هنوز
6 عرفی اگر چه خفت به خلوت سرای خاک بندد رهم ز خوی تو راه فغان هنوز