جان شد آواره و دل از امیر شاهی سبزواری غزل 137

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

جان شد آواره و دل بهر تو افگار همان

1 جان شد آواره و دل بهر تو افگار همان سر در این کار شد و با تو سر و کار همان

2 هر کسی در پی کار و غم یاری و مرا دل همان، درد همان، عهد همان، یار همان

3 بلبلان چمن آسوده به همرازی گل در قفس ناله مرغان گرفتار همان

4 قصه ما و تو افسانه هر کوی شده عشق را با دل سودا زده بازار همان

5 شاهی ار وصل بتان نیست، به هجران خوش باش گل همانست در این باغچه و خار همان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر