- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان شیرین گر قبول چون تو جانانی بود کی به جانی باز ماند، هر که را جانی بود؟
2 آب چشم و جان شیرین را کجا دارد دریغ هر که او را چون خیال دوست مهمانی بود؟
3 از خیال غمزه غماز کافر کیش او هر زمانی بر دل من تیربارانی بود
4 نامسلمان چشم ترکت را نمیدانم چه بود؟ زانکه دایم در پی خون مسلمانی بود
5 با خیال روی و مویش عشق بازد روز و شب هر کجا با بنده ماهی در شبستانی بود
6 با ملاقات یار شو، گو از سلامت دور باش هرکه او در عاشقی، خواهد که سلمانی بود