- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا بگذار ای طبیب زمانی باو مرا
2 زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ جز آب تیغ او نرود در گلو مرا
3 آن بلبلم که جلوهٔ آتش گل من است در دام آرزو نکشد رنگ و بو مرا
4 از طره دو تا به دو زنجیر بسته است چون شیر وحشی آن بت زنجیر مو مرا
5 خوی بد است مائدهٔ حسن را نمک زین جاست حرص دیدن آن تندخو مرا
6 ذرات من ز مهر تو خالی نمیشوند گر ذره ذره میکنی ای فتنهجو مرا
7 در عاشقی مرا چه گنه کافریدگار خود آفریده عاشق روی نکو مرا
8 اقبال محتشم که چو طبعش بلند بود افراخت سر به سجدهٔ آن خاک کو مرا
9 تا آمدم به سجدهٔ سلمان جابری ناید به کس دگر سر همت فرو مرا